سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

نوشتن را دوست دارم.. می‌نویسم از عبور لحظه‌های بی کلامت... سال‌هاست می‌نویسم.
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
خــــــاطــــرات مــــــاندگـــــــار
اوقــــــــــــات شرعـــــــــــی
اوقات شرعی
مطالب اخیر وبگاه

آخ ، آخ

شلمچه چه غوغایی بود...

اولین شب عشقبازی من...

بوی شهدا را می‌توانستی احساس کنی...

از همه زیباتر گریه‌های آخر شبش بود... چه زاری می‌زد آنکه ندیدمش...

اشک بود و ناله ... مدتهابود همچین صفایی نکرده بودم... خالی نمی‌شدم... اسحاقم بود... اصلا وقتی اسحاق و می‌دیدم دوباره بغضم می‌ترکید و یاد کربلا می‌افتادم...

معبر برگشت که رویایی بود، از آسمان‌های بالاست.

خاطرات کربلا بود و بوی...

گنبد بود و گنبد...

چه زیبا بود... فقط باید دید...

اشک‌هایم را دوست دارم...

اشک‌هایی که از آن توست....

قلبم را بگیر و خانه‌ای از آن بساز...

     تا ابد عاشقانه‌ها را

    عاشقانه

دوست می‌دارم...

مادر شهید گمنام بود که باز آغازگر بود...

یه جوون 19 ساله ندارین...

چقدر خوشگله...

      اشک...

و بعد کربلا

حرم، گلدسته، ضریح

یادش بخیر شب وداع از حرمین.

             کربلا...

کربلا...

کرب‌وبلا...

اللهم ارزقنا حرم ....   آرزومه کربلا برم...

کربلا کاش خونم کنار خونه‌ی شه کرم بود...پرچم سرخ یا حسین سقف سرم بود....




برچسب ها : دلنوشته
نویسنده راوی در دوشنبه 91/1/14 | نظر
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
جدیدترین کارهای من در نگارخانه ایرانی